تفاوت مدیریت و رهبری و اهمیت رهبری کسب و کار و نقش آن در سازمان ها
تفاوت مدیریت و رهبری و اهمیت رهبری کسب و کار و نقش آن در سازمان ها

تفاوت مدیریت و رهبری و اهمیت رهبری کسب و کار و نقش آن در سازمان ها

گزارش ندای دانش به نقل تجهیز نیوز، درهر کسب و کار اجزا مختلفی  برای موفقیت آن کسب و کار و سازمان وجود دارد که دو مورد از مهم ترین اجزا هر سازمان و کسب و کار میتوان به نقش مدیریت و رهبری در هر سازمان اشاره کرد. یک مدیریت خوب، ستون اصلی هر سازمانی است و روند دستیابی به اهداف را تسهیل می‌کند. با وجود این که بسیاری مدیریت را یک هنر و استعداد خاص می‌دانند، سایر افراد آن را یکی از شاخه‌های علم تلقی می‌کنند.  مدیریت در علم حسابداری حتی بعنوان دارایی نامشهود نیز طبقه بندی میشود  و شرکتی که دارای مدیریت قوی تر نسبت به سایر رقبا دارد بسیار موفق تر عمل  می نمایید.  چند نمونه از راهکار های مدیریت جهت کنترل بازدهی شرکت به شرح زیر است:

۱- مدیریت و مهارت مدیر در افشا نکردن یا نحوه افشای اخبار بد در سازمان و برون سازمان است .

۲_تصمیمات و استراتژی  مدیران رده بالا در شرکت ها تاثیر زیادی بر ارزش و بازده شرکت دارد به طوری که مدیرانی که چندین سال در یک شرکت  هستند و با افکار و رفتار سایر کارکنان آشنا هستند  معمولا تصمیم بهتری میگیرند .

۳- مدیران کارامد مدیرانی هستند که بتوانند از منابع موجود بیشترین درامد را ایجاد کرده و بازدهی حداکثری داشته باشند.

۴- مدیرانی موفق تر هستند که  آگاهی و آشنایی بیشتری نسبت به مشتریان یا افراد بازار هدف را دارند و همواره در حال ارتباط و تعامل با انها هستند.

در حالت کلی درصورت انتخاب بهترین روش مدیریت و اتخاذ  بهترین‌ تصمیمات توسط مدیران شرکت ها باعث پیشرفت ارزش و سوددهی شرکت میشود که نهایتا باعث افزایش بازده شرکت در بلند مدت و کوتاه مدت میشود‌. مدیران باید تمامی موارد را جهت توسعه و پویایی شرکت ها و سازمان های خود انجام دهند و یکی از مهم ترین موارد بروز کردن سطح دانش و تعامل شخصی خود است که با متد های جدید مدیریت در جهان آشنا باشند و از آن در مدیریت خود استفاده نمایند .

با این حال  یکی از مهم ترین نکاتی که باید به آن‌ توجه کرد این است که  اغلب نقش مدیریت و رهبری را یکی دانسته و برخی مدیران بجای مدیریت به رهبری می پردازند که این یکی از بزرگ ترین اشتباهات رایج مدیران است که باعث اثرات منفی در بازده کاری انها خواهد بود. ممکن است رهبری گوشه ای از وظایف مدیر باشد اما مدیر هیچ گاه نمیتواند رهبری  مناسب باشد  و یا رهبری به هیچ وجه ‌مناسب نیست که بها نقش مدیر وارد سازمان شده و نسبت به مدیریت اقدام نماید زیرا تناقضات فراوانی در بین وظایف این دو وجود دارد که باعث ایجاد اختلال در روند انجام وظیفه خواهد بود.

در حالت کلی تعاریف زیر را  برای مدیریت بیان کرده اند:

  • مدیریت عبارت است از مجموعه اقداماتی برای استفاده مؤثر از منابع دستیابی به یک یا چند هدف خاص (ون فلیت و پیترسون)
  • مدیریت به معنای استفاده از منابع انسانی، مالی و فیزیکی برای دستیابی به اهداف سازمان از طریق اجرای برنامه‌ریزی، سازماندهی، رهبری و کنترل عملکردها (مگینسون، موزلی و پیتری)
  • فرآیند حل مسئله، برای دستیابی به اهداف سازمانی از طریق استفاده کارآمد از منابع کمیاب در یک محیط در حال تغییر را مدیریت می‌گویند. (کرایتنر)
  • مدیریت، هنر دانستن کاری که باید انجام شده و بررسی بهترین و ارزان‌ترین روش‌های انجام آن است. (ف.و. تیلور)
  • مدیریت هنر انجام دادن کارها از طریق گروه‌های رسمی و سازمان یافته است. هنر اصلی مدیریت، ایجاد محیطی است که در آن افراد بتوانند فعالیت کرده و برای دستیابی به اهداف گروهی همکاری داشته باشند. (هارولد کونتز)

اما در مقابل تعاریف متفاوتی از رهبری بیان شده که در ادامه به بیان آن تعاریف می پردازیم:

رهبری را هنر انگیزه‌بخشی به دیگران برای انجام اقداماتی می‌دانند که به سازمان برای دستیابی به اهداف کمک می‌کند. رهبری به معنای هدایت کلان در سازمان براساس استراتژی مشخص است. توانایی یک رهبر در الهام‌بخشی به شکل‌گیری ایده‌های جدید توسط کارکنان کمک می‌کند. بنا به نظر جورجه آر – تری رهبری کار تاثیر گذاری بر مردم است برای وادار کردن آنها به کوشش دلخواه به سوی هدف های گروهی .

– هارولد کونتز و سیریل ادانل معتقدند رهبری نفوذ در مردم است برای به تبعیت کشاندن آن ها و رسیدن به یک مقصود مشترک

از مهم ترین‌ ویژگی های رهبری میتوان‌ به موارد زیر اشاره کرد:

بصیرت و مسئولیت پذیری،انگیزه ی درونی،مثبت اندیشی و مثبت گرایی،ثبات احساسی،اعتماد به نفس،قاطعیت،شوق و انگیزه،قابل اعتماد بودن،تمرکز بالا،یادگیریِ مداوم و ارتقا سطح دانش و مهارت به علم‌روز،مهارت تیم سازی،خلاقیت، فن بیان و ارتباط موثر،

تفاوت رهبری و مدیریت

باتوجه به اینکه رهبری  جزئی از وظایف مدیریت میباشد  و در کنار وظایف مهم دیگر مانند برنامه ریزی، سازمان‌دهی، استخدام وجذب، هدایت و رهبری و کنترل). البته در بسیاری از متون کلاسیک بین این دو مفهوم تفاوت قائل می‌شوند. در واقع رهبری را در سطح بالاتری از مدیریت در نظر می‌گیرند. یک مدیر با رهبر وظایف مشابه‌ای دارند اما هیچ وقت نباید این دو مورد باهم ادغام یا وظایف یکدیگر را انجام دهند . رهبران، نگرشی شخصی و فعال نسبت به هدف‌ها دارند ولی مدیران، نگرش غیر شخصی دارند. رهبران می‌توانند هدف‌های گوناگونی داشته باشند، اما در مدیریت اولویت با هدف‌های سازمانی است. رهبران به طرق ابتکاری و القایی با کارکنان مرتبط می‌شوند، اما مدیران با افراد از طریق نقشی که در توالی رخدادها یا فراگرد تصمیم‌گیری ایفا می‌کنند مرتبط می‌شوندبه طور کلی میتوان گفت که در سازمانی که مدیر بعنوان مدیر و رهبر به عنوان رهبر در مسولیت های خود حاضر بوده و نسبت به انجام وظایف خود اقدام نمایند موفق تر خواهند بود.

اما تفاوت اصلی بین مدیریت و رهبری در نوع عملکرد آن‌ها شکل می‌گیرد. یک رهبر سعی می کند تا با نوآوری، ریسک‌پذیری و تکیه بر ایده‌های جدید به اهداف خود برسد. این در حالی است که مدیران با وظیفه‌محوری، کاهش ریسک، تبعیت از قوانین و فرایندهای کاری و کنترل به اهداف خود و سازمان دست پیدا می‌کنند.

یک رهبر با اصول مدیریت آشنا است و در واقع بسیاری از رهبران، مدیرانی تاثیرگذار هستند. این در حالی است که عکس این قضیه همیشه صحیح نیست و برخی از مدیران توانایی زیادی در رهبری کردن ندارند.

در پایان باید بیان کرد که هم مدیریت و هم رهبری از ارکان اصلی یک سازمان میتوان باشند و هر دو نقش متفاوتی در پیشرفت و توسعه یک سازمان خواهند داشت اما اگر هرکدام به وظایف خود عمل نموده و تمایزی میان رهبری و مدیریت قرار دهند.