به گزارش پایگاه خبری ندای دانش به نقل از تجهیزنیوز ، بی شک تصویب لایحه ارائه شده توسط بنیامین نتانیاهو موسوم به « لغو برهان معقولیت » در کنست، اعتراضات به اجرای این طرح در سرزمین های اشغالی را وارد فاز های خشن تری خواهد کرد. براین اساس دیوان عالی قضایی دیگر قادر به وتوی مصوبات دولت […]
به گزارش پایگاه خبری ندای دانش به نقل از تجهیزنیوز ، بی شک تصویب لایحه ارائه شده توسط بنیامین نتانیاهو موسوم به « لغو برهان معقولیت » در کنست، اعتراضات به اجرای این طرح در سرزمین های اشغالی را وارد فاز های خشن تری خواهد کرد. براین اساس دیوان عالی قضایی دیگر قادر به وتوی مصوبات دولت و کنست، احکام اداری و مخالفت با انتصاب برخی وزرا و نخست وزیر به دلیل داشتن پروندههای مختلف قضایی یا نامعقول بودن تصمیم های اتخاذ شده ی نهادهای پیش گفته را نخواهد داشت. طرحی که وجود گسل های متعدد در شبه جامعه به ظاهر موجه و دموکراتیک اسرائیل را نمایان و متجلی کرده است.
در جنگ جهانی دوم، صهیونیست ها با دامن زدن به قضیه هولوکاست بر شتاب و مشروعیت بخشیدن مهاجرت یهودیان به فلسطین تحت قیومیت انگلیس افزودند. افزایش نفوس یهودیان با حمایت و هدایت آژانس یهود در فلسطین به طبع به افزایش ستیز و مجادله آنان با ساکنان عرب فلسطین منجر شد تا جایی که انگلیس مهاجرت یهودیان را موقتاً محدود کرد. اما صهیونیست ها، که در دوران جنگ به ابرقدرت نوظهور، ایالت متحده نزدیک شده بودند، توانستند قبل از پایان جنگ دوم جهانی حمایت کشورهای اروپایی، آمریکا، انگلیس و حتی شوروی سوسیالیستی را جلب کنند و تشکیل اسرائیل را در شورای ملل متحد به تصویب رسانند. ساعت دوازده نیمه شب ۱۶ می ۱۹۴۸ اسرائیل اعلام موجودیت کرد و دقایقی بعد ایالات متحده آن را به رسمیت شناخت و انگلیس با پایان دادن به قیومیت خود بر فلسطین و خروج نیروهای نیروهای نظامی اش این سرزمین را از پیکره دنیای اسلام جدا و تقدیم آژانس یهود کرد.
با گذشت بیش از ۷۵ سال از تأسیس رژیم جعلی صهیونیستی علی رغم تمام کوشش های بسیط و گسترده به منظور تشکیل ملتی همگون و متعارف بر اساس آموزه های تلمود، این رژیم کماکان و پیوسته با چالش های درونی و ویرانگری مواجه است، چنان که می دانیم شاکله و ترکیب نظام سیاسی اجتماعی اسرائیل یک نمونه خاص و استثنائی با شاخصه های ویژه است که کمتر در دیگر واحدهای سیاسی جهان قابل مشاهده است. وجود شکاف های اجتماعی متعدد و مختص این رژیم منبعث از ایدئولوژی مذهبی و برتری قومی به درازای تاریخ این قوم، ترویج آموزه های برتری جویانه، جزم اندیشی ساختارمند، نگاه نژاد پرستانه به سایر اقوام و دولت ها، این رژیم را نسبت سایر نظام های سیاسی متمایز کرده است.
شکاف های اجتماعی بر اساس عوامل گوناگون از جامعه ای به جامعه دیگر متمایز بوده و می توانند تأثیرات متفاوتی تولید و از خود برجای گذارند. شکاف های اجتماعی اسرائیل پدیده ای خاص، متفاوت و قابل توجه اند. این خاص و متفاوت بودن که برآمده از از وضعیت تاریخی این جامعه است اهمیت مضاعفی به این شکاف ها داده است. در واقع جامعه اسرائیل وضعیتی منحصر به فرد دارد و از توده ی انسانی مهاجر شکل گرفته است به طوری که نمی توان آن را جامعه ای طبیعی محسوب کرد مهاجران از کشورهای مختلف با فرهنگی تاثیر پذیر از فرهنگ بومی در اسرائیل گرد هم آمده و به هم پیوسته اند. این پدیده نتیجه یک فرایند تدریجی، تاریخی و دراز مدت نبود بلکه براساس مهاجرت یهودیان پس از فراخوان های آژانس یهود شکل گرفت.
یقیناً نحوه تشکیل دولت اسرائیل بر ماهیت، عملکرد و رفتارهای آن تاثیرات شگرفی گذاشته است، از زمانی که یهودیان صهیونیست با تبلیغات و تسهیلات آژانس یهود از نقاط مختلف جهان به سرزمین فلسطین کوچ کردند تا بنا به آنچه به آنها وعده داده شده بود اسرائیل را در سرزمین موعود بنا و میراث دولت یهودیه را احیا کنند، شکاف فرهنگی و اجتماعی در ساختار این رژیم تثبیت و نهادینه شد. توده ای که پایه اصلی جامعه رژیم صهیونیستی را بنا نهاد، با خاستگاه های فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی متفاوت به آنجا نقل مکان کردند و در بسیاری موارد تنها نقطه اشتراک آنان، یهودی بودن آنها بود از این رو بافت اجتماعی در این رژیم ساختاری مصنوعی و فاقد مکانیسم های انسجام بخش درونی در حوزه اجتماعی است.
ایجاد تمایز مشهود و محسوس در خصوص توزیع ثروت، کسب درآمد، بهره مندی از امکانات آموزشی و ایجاد فرصت های رشد سیاسی بدون نگاه قومیتی به تمام شهروندان و کلاً تقسیم بندی های خونی و نژادی، به بروز عقده های فرو خورده و پدید آمدن آتش زیر خاکستر در زیر پوست جامعه مدنی این شبه نظام سیاسی منجر شده است. وجود تعارض ذاتی و تاریخی بر اساس نژاد شرقی (سفاردی) و غربی (اشکنازی)، فلاشه ها (یهودیان با تبار آفریقایی) و اعراب مسلمان دارای تابعیت اسرائیلی، از اصلی ترین معضلات و موانع شکل گیری جامعه ای با سازگاری حداقلی شده است. به بیان دیگر در جامعه کنونی این رژیم یهودیان بر اعراب مستولی اند، یهودیان با ریشه غربی بر یهودیان شرقی برتری دارند، فی مابین یهودیان مذهبی و سکولارها اختلاف ریشه ای وجود دارد، زنان و کودکان به صورت عام فرودست محسوب می شوند، در واقع شهروندان به صورت نانوشته درجه بندی شده اند؛ به دیگر سخن یهودیان غربی شهروندان درجه یک، یهودیان شرقی شهروندان درجه دو، یهودیان فلاشه شهروند درجه سه و اعراب اتباع درجه چهار و به واقع شهروندان تحمیلی هستند که به عنوان خاری در گلوی این رژیم نشسته اند زیرا علاوه بر تنفر نژادی و دینی اتباع این رژیم از شهروندان عرب، نرخ رشد جمعیت آنان نیز نگرانی های عمده و عدیده ای در خصوص افزایش جمعیت این شهروندان در پیکره سیاسی این رژیم ایجاد کرده است.
شکل گیری جامعه ای نامتجانس با قطب بندی های متعدد و وجود دافعه های تاریخی غیر قابل تبدیل به جاذبه ی دائمی، اجتماعی متشکل از اقشار و طبقات گوناگون اجتماعی، بیش از هر عامل دیگری بر مصنوعی بودن ساختار جامعه مدنی اسرائیل صحه می گذارد از این رو تنها عامل جلوگیری از فروپاشی آن تاکنون تامین امنیت فیزیکی و وجود دشمنان قسم خورده پیرامونی و منطقه ای بوده در واقع مقوله امنیت دسته جمعی و درونی مهم ترین عامل بازدارنده از فروپاشی این بافت ناهمگون از یکدیگر شده است. این رژیم با اتخاذ سیاست های مستمر و مداوم تبعیض نژادی خود در داخل عملاً نیروهای اجتماعی و دینی موجود را دچار از هم گسیختگی ساختاری کرده و تشدید اختلاف ها و تضادها درونی، انگیزه قوای مذکور را برای حمایت از موجودیت رژیم در مواقع بحرانی و شرایط حاد را به شدت تقلیل داده است.
وجود شکاف های مذکور، آینده نظام سیاسی اسرائیل را با مخاطره های قابل تامل و پر ابهام مواجه کرده و چندان مشخص نیست که جامعه انسانی، قوای نظامی، نخبگان علمی این رژیم با چنین وضعیت بغرنجی که در درون کالبد آن ایجاد شده است تا چه میزان در برابر فشارهای وارده از بیرون از خود مقاومت نشان دهد و چسبندگی ظاهری خود را حفظ کند. بر این اساس به احتمال زیاد در صورت بروز بحران ها و فشارهای خارجی در محیط نا ایمن پیرامونی حتی همزمان شدن فشارهای داخلی و خارجی با یکدیگر، شیرازه جامعه اسرائیل از هم بپاشد و این رژیم با فروپاشی از درون مواجه شود.
ذکر این نکته لازم است که اسرائیل تاکنون تلاشی در جهت پر کردن خلأهای یاد شده از خود نشان نداده و گسل های موجود در زیر پوسته ی نظام سیاسی اجتماعی سر باز می کنند فلذا شکاف های مذکور همچنان باقی و حوادث اخیر بر عمق آن افزوده است. بر این اساس باید تاکید کرد جامعه مدنی به عنوان یکی از اجزا و عناصر بنیادی این رژیم به مرور زمان دچار واگرایی، ریزش، یاس از ادامه زیست با هویت موجود خواهد شد تا جایی که حفظ یکپارچگی و کلیت مصنوعی و تبلیغ شده به واسطه پروپاگاندای و دستگاه تبلیغاتی عریض و طویل یهود بین الملل، در چالش و جنگ های احتمالی آتی مورد تشکیک واقع خواهد شد.